رسانه تحلیلی تصویری بهمن٫گروه فرهنگ و اندیشه٫ محمد دیبا: علفزار فیلم خیلی بدی نیست. در واقع عناصر مثبت زیادی در اثر وجود دارد که شایان ذکر است. یک قهرمان خوب، متعهد و فعال که بر خلاف خیلی از قهرمان های دیگر سینمای این چند سال، منفعل نیست. فیلمنامه ای خوب و بازی درخشان دو شخصیت اصلی یعنی پژمان جمشیدی که دیگر بازیگری پخته است و سارا بهرامی که در این فیلم نقس آفرینی موفقی داشت.
آغازی جذاب؛ بهترین راه جلب مخاطب
فیلم با صحنه اقدام به دستگیری یکی از اراذل و اوباش آغاز میشود؛ چند مامور که از قبل آماده انجام این عملیات بودند منتظر فرصتی مناسب برای دستگیری متهم بودند. اما در لحظه ای که وارد عمل میشوند متهم میگریزد و یکی از مامورین برای متوقف کردن وی تیر هوایی میزند. مخاطب به ناگه سقوط یک کودک را میبیند؛ بمبی که در اصل در زندگی امیرحسین بشارت فرو افتاد که بازپرسی است با مشکلات شخصی بسیار و در تکاپو برای گرفتن انتقالی.
پس از آن ورود بازپرس را توام با آشفتگی و نگرانی میبینیم و فیلم اینگونه آغاز میشود که به علت داشتن پرداختی مناسب به خوبی توجه مخاطب ار جلب میکند و او را برای ادامه داستان کنجکاو میکند.
پخت اثری امیدوار کننده!
در ادامه فضاسازی ها و شخصیت پردازی ها به خوبی انجام میشود. فیلم روایت اصلی خود را به مرور ادامه میدهد و در همان فضا کنش ها را به عینیت میرساند. اما چه چیزی باعث میشود تا از تیتری منفی برای نقد استفاده کنیم؟
سه روایت به طور همزمان دنبال میشود: نخست پرونده کشته شدن کودک درجریان درگیری مامورین و اراذل و اوباش؛ سپس پرونده تجاوز در باغ که اصلی ترین روایت فیلم است و زنگ تفریحی مانند حضور زن و مرد معتاد که میتواند انتقاد برخی را برانگیزد.
تماشاگر از دو زاویه تحولات را دنبال میکند؛ زاویه بازپرس امیرحسین بشارت و زاویه سارا زن مورد تعرض قرار گرفته. درهمان پرده اول حقیقت داستان برای ما برملا میشود و گره داستان باز. در پرده دوم ما کنش های شخصیت ها را میبینیم و پرده سوم که به دلیل عدم پرداخت مناسب نقطه پرتگاه فیلم میشود و یک فیلم اجتماعی موفق و امید بخش را تبدیل به یک اثر گُنگ و عجیب میکند.
در طول فیلم عناصر زیبایی شناختی به خوبی استفاده شد و گهگاه صحنه های هنری خوبی خلق شد مانند یکی از سکانس های فیلم که بازپرس پشت نرده ها حرکت میکند و مخاطب چنان میبیند که گویی بشارت پشت میله های زندان است که اشاره به شرایط برزخی دارد که در آن قرار گرفته.
یکی از نکات مثبت فیلم، مقاومت بی چون و چرای بازپرس و سارا مقابل اعمال زور خارجی است. امیرحسین مقابل فشارهای شهردار و دادستان تسلیم ناپذیر ظاهر میشود و سارا مقابل فشار های خانواده برای ندید گرفتن مسئله تجاوز اصلا و ابدا کوتاه نمی آید اما اثر لذت این مقاومت را به مخاطب نمی چشاند.
خراب کردن یک سازه با غفلتی نابهنگام
مخاطب این همه صبر کرد؛ مقاومت دو شخصیت را به نظاره نشست و درعمق وحود خود به آنها احترام گذاشت و از آنها طرفداری کرد و اما در لحظه پیروزی به جای اینکه با پرداختی مناسب صحنه شکوهمند غلبه پروتاگونیست برجمیع آنتاگونیست ها را ببینیم سازنده فقط و فقط به یک متن اکتفا میکند.
در نهایت میتوان گفت علفزار هم به جمع آثارحیف شده سینمای ایران پیوست.